من و شب های خط خطی

یادداشت های روزانه

من و شب های خط خطی

یادداشت های روزانه

یه تصمیم جدی

سلام

 ببین یه تصمیمی گرفتم . خیلی جدی . . .

می خوام از فردا : همون جوری زندگی کنم که دوست دارم . . .

کمکم میکنی ؟

تنهام نذار . لطفاً . . .

 

خاطره تلخ

این مدت همه‌ش فکر می‌کنم.

همه اون افکار آزاردهنده دوباره و دوباره به سراغم اومدن. همیشه این روزا دلم بیشتر از همیشه برای اومدن یه روز خوب، فقط یه روز خوب تنگ می‌شه. و همه‌ش فکر می‌کنم. به گذشته‌ها و به همین دیروز تکراری. به همه اون دلهره‌ها و اضطراب‌ها.  به احساس وحشتناک تنهایی. به همه اون رویاهای بربادرفته. و با همون ناامیدی که به قول یه شاعر بهش معتاد شدم، می‌بینم هیچی برام باقی نمونده.

 

 هیچی بجز یه مشت خاطره تلخ.

 

باغ آرزوها

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم.

 

 

تمام شب برای طراوت باغ قشنگ آرزوهات دعا کردم.........