یه جا خوندم آدما به همه چی عادت میکنن الا درد
.
.
ولی چرا درد رو هم تحمل میکنن مثل درد غربت........
دوست دارم ..........ولی بهت التماس نمیکنم. فقط خواستم ازت خداحافظی کرده باشم که یه وقت نگی بدون خداحافظی گذاشت رفت.فکر میکنم که همون موقع از زندگیم رفتی بیرون و دیگه برنگشتی.شاید یه نفر پیدا شه که بتونم مثل تو دوسش داشته باشم.
.
.
برات آرزوی خوشبختی و سلامتی دارم.مواظب خودت باش.
چقدر سخته گل آرزوهات رو تو یه باغ دیگه ای ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی:
گل من -باغچه ی نو مبارک
نمی خوام ادامه بدم...چون ریز ریز شدم...چون حالم داره به هم می خوره...چون امروز چند تا ورق کاغذ پیدا کردم که خیلی چیزها رو یادم آورد.............
برای پرواز باید بالهای قوی داشت تا زمان پرواز کم نیاری و بتونی تا اوج بری، واسه رسیدن به هدفهاباید یکم مایه گذاشت و یکم سختیها رو بجون خرید تا بتونی موفق و پیروز باشی..........
سلام
ببین یه تصمیمی گرفتم . خیلی جدی . . .
می خوام از فردا : همون جوری زندگی کنم که دوست دارم . . .
کمکم میکنی ؟
تنهام نذار . لطفاً . . .
این مدت همهش فکر میکنم.
همه اون افکار آزاردهنده دوباره و دوباره به سراغم اومدن. همیشه این روزا دلم بیشتر از همیشه برای اومدن یه روز خوب، فقط یه روز خوب تنگ میشه. و همهش فکر میکنم. به گذشتهها و به همین دیروز تکراری. به همه اون دلهرهها و اضطرابها. به احساس وحشتناک تنهایی. به همه اون رویاهای بربادرفته. و با همون ناامیدی که به قول یه شاعر بهش معتاد شدم، میبینم هیچی برام باقی نمونده.
هیچی بجز یه مشت خاطره تلخ.